باران
[ شنبه 94/10/12 ] [ 8:46 عصر ] [ سودای تنهایی ]
لیوان ترک خورده... |
دوباره دلم شکستامروز دلم دوباره شکست ... از همان جای قبلی ... کاش میشد آخر اسمت نقطه گذاشت تا دیگر شروع نشوی .. کاش میشدفریاد بزنم ... پایان !!! اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شد !!! آدمها از دور دوست داشتنی ترند ... !!! [ شنبه 94/10/12 ] [ 8:33 عصر ] [ سودای تنهایی ] خدا خبر داری..؟؟خدا خبر داری که شوخی شوخی داریم پیر میشیم ...؟؟؟ قرار نیست ما رو یه خورده به آرزوهامون برسونی ...؟؟؟ خیلی جدی دارم میگم ... این قرارمون نبود ... !!! ببینم ؟؟؟ اصلا بنده ی آرزو به دل به چه دردت میخوره ... ؟؟؟ [ شنبه 94/10/12 ] [ 8:6 عصر ] [ سودای تنهایی ] انتظارو چه انتظار بزرگیست اینکه بدانی پشت هر دوستت دارم چقدر دو ستت دارم [ شنبه 94/10/12 ] [ 8:0 عصر ] [ سودای تنهایی ] حال و روز من ...توچه میفهمی حال و روز کسی را که دیگر هیچ نگاهی دلش را نمی لرزاند [ شنبه 94/10/12 ] [ 7:56 عصر ] [ سودای تنهایی ] ساکت میشوندآدمها فراموش نمیکنند ... فقط ... دیگر ساکت میشوند ... همین ... [ شنبه 94/10/12 ] [ 7:54 عصر ] [ سودای تنهایی ] کجای این نمایش...حرفهایم را تعبیر میکنی ... سکوتم را تفسیر دیروزم را فراموش ... فردایم را پیشگویی به نبودنم مشکوکی ... در بودنم مردد از هیچ گلایه میسازی ... از همه چیز بهانه من کجای این نمایشم ... ؟؟؟ [ شنبه 94/10/12 ] [ 7:52 عصر ] [ سودای تنهایی ] ادمهادل آدمها شیشه نیست که روی آن "ها" کنیم بعد با انگشت یه قلب بکشیم و؛وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم وکیف کنیم رو شیشه دل آدما اگه قلبی کشیدی باید مردونه پاش وایسی [ شنبه 94/10/12 ] [ 7:47 عصر ] [ سودای تنهایی ]
[ مطالب جدیدتر ]
.::.
[ مطالب قدیمیتر ]
|
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |