لمس کن

لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم …

تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست … تا بدانی نبودنت آزارم می دهد

… لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان … که از قلبم بر

قلم و کاغذ می چکد …

لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است … لمس کن لحظه هایم را …

تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، لمس کن این با تو نبودنها را.



[ دوشنبه 94/4/29 ] [ 8:17 عصر ] [ سودای تنهایی ]

نظر