سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این ها همه

 

این ها همه، اسمش زندگى است  دلـتنگی ها ... دلخوشی ها ... ثانیه ها ... دقیقه ها حتی اگر تعدادشان به دوبرابر آن رقمى که برایت نوشتم برسد...!!!


  

پدرم میگوید کتاب...مادرم میگوید دعا...و من خوب میدانم که زیباترین تعریف خدا را فقط باید از زبان گلها شنید...!!!

  

  


 سلـام ...!خداحـافـظ...! چـیـز تازه ای اگـر یـافـتیـد،بـر این دو اضافـه کـنید تـا بـلـکـه بـاز شود ایـن در ِ گم شده بـر دیوار...!!!

  

  

به ما می گفتند:نباید پپسی بخورید گناه دارد!وقتی به تهران آمدم ، اولین کاری که کردم از یک دست فروش یک پپسی گرفتم درش تالاپ صدا داد و باز شد..بعد که خوردم دیدم خیلی شیرین است آن روز نتیجه گرفتم که :گناه خیلی شیرین است...!!!
  
  
 
 

 مادربزرگ...!گم کرده ام در هیاهوی شهر آن نظربند سبز را که در بچگی بسته بودی به بازویم...!!!

 

جا مانده است چیزی جایی که هیچ گاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد نه موهای سیاه و نه دندانهای سفید...!!!

 

بیراهه رفته بودم آن شب دستم را گرفته بود و می کشید زین بعد همه عمرم را بیراهه خواهم رفت...!!!

 

چه مـیهمـانان بی دردسری هستند مردگان نه به دستی ظرفی را چرک میکنند نه بـه حـرفـی د لی را آلـوده تـنها به شمعی قانعند و اندکی سکوت ...!!!

 

 



[ شنبه 94/10/12 ] [ 10:5 عصر ] [ سودای تنهایی ]

نظر